ميميرم برات نمي دونستي ميميرم بي تو بدون چشمات رفتي از برم تو مي دونستي كه دلم مسته به ساز صدات اروزمه كه نمي دونستي كه من ميميرم برات نمي خوام بياي
نمي خوام بياي ميون تاريكي من تو حروم بشي نمي خوام ازت نمي خوام مثه يه شمع تو بسوزيو برام تموم بشي برو تا بزرگي مي خوام كه فقط ارزوم بشي ........ميميرم براتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من اگه كسيو داشتم ديگه در به در نبودم با غـم غربت و اندوه ديگه همسفر نبودم اگه زخـم نخورده بودم توي اين حصار پر درد با غمت سر نمي كردم كولي شب زده بودم پشت گريه صدات كردم از پس اينه اشك تا هميشه نگات كردم بعد عشق معناي مرگه برزخ پايئزو برگه قصه عشق و حقيقت قصه گل و تگرگه اخه دردم درد تو بود درد دور از من و مـا بود شكل تنهايي غربت سرنوشت ادم ها بود
با چشات دنيا رو ديدم حتي من فردارو ديدم توي قلب قطره بودم با تو من دريــا رو ديدم اخه دردم درد تو بودــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از تو بايد مي گذشتم ولي افسوس نتونستم تو عروسك بودي من اخر قصه دونستم تو وجود خالي تو جز دروغ هيچي نديدم
كاش مي شد به اين حقيقت پيش از اين حقيقتاز اين ها مي رسيدمسو ختم و ساختم هر چي داشتم به پات باختم كاش تو رو روز اول مثل امروز مي شناختم اخرعشق يعني: شكسته عاشقانه سر سپردن دل سپردن يه ســـراب
عمريست كتاب عشق ما نقطه چين استبنويس كه از ظاهر امر امـر بر اين است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با همه لحن خوش اوائيم در به در كوچه تنهاييماي دو سه تا كوچه زما دورترنغمه تو از همه پر شور تركــاش كه اين فاصله را كم كنيمحنت اين قافله را كم كني كــــاش كه همسايه ما مي شدي مايه اسايش ما مي شدي هر كه به ديدار تو نايل شود يكشبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشي دست داد سينه ما را عطشي دست داد نام تو بردم لــبم اتش گرفت شعله به دامان سياوش گرفتنــام تو ارامه جان من است نامه تو خط امان من است اي نگهت خواست گه افتاببر منه ظلمت زده يك شب بتابپرده بر انداز زه چشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرماي نفست يارو مدد كار ما كي و كــجا وعده ديدار مااقاســي